روایت منوچهر سهیلی از یک عمر پاسداری از موسیقی اصیل ایرانی
گفت وگوی اختصاصی «فرهنگ اقتصاد» با استاد منوچهر سهیلی شمیرانی؛ (پاسدار اصالت موسیقی ایرانی):”هنر را معشوق بدانید، نه منبع معاش”
استاد منوچهر سهیلی شمیرانی (متولد ۱۳۳۱، تهران) نوازنده برجسته ویولن، آهنگساز و پژوهشگری است که بخش عمده عمر خود را صرف حفظ و ثبت اصالت موسیقی ایرانی کرده است.
فرهنگ اقتصاد _استاد منوچهر سهیلی شمیرانی (متولد ۱۳۳۱، تهران) نوازنده برجسته ویولن، آهنگساز و پژوهشگری است که بخش عمده عمر خود را صرف حفظ و ثبت اصالت موسیقی ایرانی کرده است.
او از همان نوجوانی با تکیه بر استعداد ذاتی و عشق عمیق به ساز، وارد دنیای موسیقی شد و سالها بعد، پس از تحصیل در رشته اقتصاد صنعتی در آلمان و فعالیت در گروههای ایرانی و آلمانی، در بحبوحه جنگ تحمیلی بهصورت داوطلبانه به ایران بازگشت؛ تصمیمی که آن را «عشق» و «بازگشت به ریشهها» میداند.
آنچه در ادامه میخوانید، گزارشی تحلیلی و مبتنی بر یک گفتوگوی صمیمی است که در آن، استاد سهیلی از زندگی هنری خود، دغدغه حفظ میراث موسیقی اصیل ایرانی، تجربههای پژوهشی و آهنگسازی و در نهایت، نگاه اصولی و انتقادیاش به نسبت «هنر و معاش» سخن میگوید؛ نگاهی که در آن، هنر ناب هرگز نباید در سایهی دغدغههای صرفاً مادی کمرنگ شود.
بخش اول:
از تهران تا برلین؛ روایت یک زندگی
تولد، آغاز راه و جرقهی موسیقی
-استاد سهیلی، ابتدا خودتان را معرفی بفرمایید و بگویید جرقه ورود شما به دنیای موسیقی از کجا زده شد؟
منوچهر سهیلی شمیرانی هستم، متولد تهران، اردیبهشت (۱۳۳۱).
آغاز جدی مسیر موسیقی برای من برمیگردد به حدود ۱۳ سالگی، یعنی سال( ۱۳۴۴)پدرم در آن سال برایم یک ویولن خرید و من فراگیری این ساز را نزد زندهیاد احمد شباهنگ در اهواز شروع کردم.
آنچه مرا به موسیقی کشاند، وهمچنان پس از”(۶۰)سال نوازندگی” در ادامه مسیراین هنر پایدارنمود،یک علاقه کاملاً ذاتی بود؛ چیزی که خودم هم در ابتدا منشأ آن را دقیق نمیفهمیدم.
در همان سالهای نخست، علاقه و پیگیری من به حدی بود که خیلی زود از سطح کلاس جلو زدم.
بهسرعت توانستم نتخوانی و تکنیکها را یاد بگیرم و همزمان در دبیرستان، یک ارکستر ششهفت نفره تشکیل دادم.
تقریباً از همان ابتدا، به آهنگسازی هم روی آوردم و فقط به نوازندگی بسنده نکردم.به تعبیر خودم:
«علاقهٔ ذاتی بود، خودم هم نمیدانستم. روز اول که رفتم، سریعاً نتها را میگرفتم و همیشه جلوتر از کلاس بودم.»
-استاد سهیلی آیا با نواختن ساز های دیگر آشنائی دارید؟
بله؛ازجمله سه تار ، سنتور ، تمبک و عود را نیز می نوازم.
اما ساز اصلی و صحنه ای من ویولن است.
گفتنی است؛آهنگهائی بر روی چند ترانه از شاعرانی مانند رهی معیری، بیژن ترقی ساخته ام و همچنین شعر و آهنگ چند ترانه را از خودم نیز گفته و ساخته و به روی صحنه برده ام مانند : تنها موندم ، مادرم غصه نخور ، غم جدائی و……
ورود به مکتب اساتید و درس بزرگ زندگی
-ورود شما به محضر اساتید بزرگی مثل “استاد حبیبالله بدیعی” چگونه رقم خورد؟
سال (۱۳۴۷)، پس از آنکه در سطح استان خوزستان مقام اول نوازندگی را کسب کردم، به اردوگاه رامسر اعزام شدم.
همانجا بود که این شانس بزرگ نصیبم شد تا از محضر استاد فقید حبیبالله بدیعی بهره ببرم.
نزدیک به دو سال نزد ایشان کار کردم و این دوره، برایم بسیار تعیینکننده بود.
نکتهای که همیشه درباره استاد بدیعی به آن اشاره میکنم، این است که هرگز بابت آموزش از من پولی دریافت نکردند. همین مسئله برای من درس بزرگی بود؛ اینکه برای آن نسل از هنرمندان، «اصالت هنر» و انتقال درست آن به نسلهای بعد، بسیار مهمتر از مسائل صرفاً مادی و درآمدی بود.
در واقع، آنان هنر را رسالت میدیدند، نه شغل صرف.
-با وجود قبولی در هنرستان، چرا در نهایت رشته اقتصاد صنعتی را انتخاب کردید و راهی آلمان شدید؟
پس از پایان خدمت سربازی در سال( ۱۳۵۳) بهدلیل دغدغههای اقتصادی و نوعی آیندهنگری، تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیل به آلمان بروم.
در آن مقطع، با وجود علاقه عمیق به موسیقی، به این نتیجه رسیدم که برای تأمین معاش و ثبات زندگی، باید یک رشته دانشگاهی با بُعد اقتصادی و صنعتی بخوانم.
بنابراین درسال(۱۳۵۴)عازم آلمان شدم ودر رشته اقتصاد صنعتی مشغول به تحصیل شدم وگفتنی است درهمین حین کار نیز میکردم اما؛ ویولن هیچوقت از من جدا نشد.
حدود ده سال در برلین، با گروههای مختلف ایرانی و آلمانی همکاری داشتم، روی صحنه رفتم و حتی در حوزه تئاتر نیز آهنگسازی کردم.
به این ترتیب، یک زندگی دوگانه داشتم؛بطوریکه یکسو تحصیل و کار در فضای صنعتی و اقتصادی، و سوی دیگر، استمرار جدی کار هنری و نوازندگی.
بازگشت عاشقانه به ایران
-استادسهیلی باتوجه به اینکه در اوج جنگ؛ضمن اینکه شما در اروپا موقعیت حرفهای و هنری مناسبی داشتید، چه شد که در این اثنا، یعنی سال (۱۳۶۴)، تصمیم گرفتید به ایران بازگردید؟
من صراحتا می بایستی این تصمیم را کاملاً احساسی و عاطفی توصیف کنم و آن را یک «عشق» میدانم؛واقعیت امر این بود که وقتی دوستانم،هم میهنانم، خانوادهام ، مادرم، خواهرها و برادرهایم، همه در کشورم ایران، زیر بمباران بودند ولیکن من در آلمان شرایط نسبتاً خوبی داشتم، اما نمیتوانستم نسبت به وضعیت خانواده و هموطنان ام بیتفاوت باشم.
احساس میکردم اگر آنجا بمانم و در آرامش ساز بزنم، در حالی که اینجا جنگ و بمباران است، نوعی خیانت به دل خودم است.خیلیها ؛ چه آلمانیها و چه ایرانیهایی که آنجا بودند؛ به من میگفتند: «دیوانهای که به ایران برمیگردی!» اما حقیقت این است که من عاشق ایرانم.همیشه گفتهام:
«من واقعاً عاشق ایران بوده وهستم؛طبیعتا زیر بمباران، دلم طاقت نمیآورد آنجا ساز بزنم.»

بخش دوم:
تعهد به میراث؛ پژوهش، نتنویسی و آهنگسازی.
-کتابها و پروژه «نجات اصالت»فعالیت پژوهشی و تألیفات شما در زمینه نتنویسی و گردآوری آثار اساتید فقید، با چه هدفی انجام شد؟
من خودم را در برابر موسیقی اصیل این سرزمین، «میراثدار» میدانم؛ یعنی باور دارم آنچه از مکتب اساتید بزرگ به ما رسیده، امانتی است در دست ما و اگر ثبت و ضبط نشود!؟ در معرض تحریف، فراموشی یا بدفهمی قرار میگیرد.
شایان ذکراست؛ هدف اصلیام از نتنویسی و تدوین کتابها، دقیقاً «حفظ میراث نوازندگی اساتید از تحریف و فراموشی» بوده است.
در این راستا، چند مجموعه مهم را طی سالها با هزینه شخصی و صرف زمان بسیار تدوین کردهام.
کتاب «برگ خزان»
شامل ۳۵ آهنگ از آثار جاویدان استاد پرویز یاحقی است.
در این مجموعه، تلاش کردهام لحن، ظرایف و فیگورهای خاص نوازندگی ایشان، تا حد امکان، دقیق ثبت شود.
کتاب «ساز شکسته»
این کتاب شامل ۳۰ قطعه از آثار استاد مهدی خالدی است که بنا به پیشنهاد محبت آمیز آقای مهرداد و خانم شهرزاد خالدی دو تن از فرزندان آن استاد این وظیفه به بنده محول شد و درخواست و موافقت خودشان را کتبا به بنده دادند . برای انجام آن تعداد ۵ کیف و کارتن نوارهای ریل رادیوئی و یک کارتن نتهای دست نویس استاد را در اختیار بنده قرار دادند . بنده با سختی تمام به کمک یکی از فرزندانم نوارها را به دیجیتال تبدیل کردم و از روی آهنگهای اصلی نت نگاری کردم ، چون دیجیتال آهنگ ها را برای ادامه نوشتن آنها دارم ، با موافقت فرزندان استاد خالدی بزودی تمامی آثار ایشان را به موزه موسیقی اهدا خواهم کرد.
کتاب «عطر بنفشه»
در این مجموعه، آثاری از استاد حبیبالله بدیعی، استادم، گردآوری و نتنویسی شده است. این کار را نوعی ادای دین به مکتب و شخصیت هنری ایشان میدانم.
همه این تلاشها با بودجه شخصی انجام شده؛ زیرا برای من، حفظ اصالت این آثار و انتقال درست آن به نسلهای آینده از هرگونه بازگشت مالی مهمتر است.
-لطفا از آثار شخصی، گروه «نوای هاتف» و چالشهای امروز از ساختهها و فعالیتهای اجرایی خودتان هم برایمان بگویید، و اینکه موسیقی اصیل در فضای امروز کشور با چه چالشهایی روبهروست؟
تا امروز پنج آلبوم بیکلام از ساختههای خودم منتشر کردهام:
«طلوع آفتاب»، «به یاد دوست»، «رهگذر» «اشک مژگان»و”غروب ساحل”.
در این آلبومها، تلاش کردهام ضمن وفاداری به ردیف و ساختار موسیقی اصیل ایرانی، زبان بیان شخصی خودم را نیز در آهنگسازی، ملودیپردازی و تنظیم نشان دهم.بههمراه گروه «نوای هاتف»، بیشتر به اجرای آثار دوران طلایی موسیقی ایران؛ یعنی پیش از دهههای( ۳۰ و ۴۰ )میپردازیم؛ دورهای که بهباور من، موسیقی ایرانی به اوج بلوغ و اصالت خود نزدیک شده بود.
انتخاب این رپرتوار، هم نوعی اظهار ارادت به بزرگان آن دوره است و هم تلاشی برای یادآوری معیارهای هنریِ آن سالها به نسل امروز؛ نکتهای که همیشه روی آن تأکید کردهام، این است که اصطلاح «موسیقی سنتی» را برای کار خودم و هممکتبانم چندان قبول ندارم.
این برچسب، از نظر من دقت لازم را ندارد و گاهی حتی بار منفی یا ایستا بههمراه میآورد.
به همین دلیل، روی پوسترها و برنامههایمان همیشه مینویسم: «موسیقی اصیل ایرانی» چون باور دارم ما با یک فرهنگ زنده طرف هستیم؛ ریشهدار، اما پویا.
در مورد چالشها باید بگویم موسیقی اصیل امروز در معرض چند تهدید است:
از یکسو هجوم سطحینگری و سلیقههای زودگذر بازار، و از سوی دیگر، نبود حمایت ساختاری کافی برای کارهای جدی و پژوهشمحور. در چنین فضایی، حفظ کیفیت، اصالت و پرهیز از سازش هنری، کار بسیار دشواری است و هنرمند واقعی باید هزینه سنگینی بابت این پافشاری بپردازد.
بخش سوم:
“رسالت هنر؛ فراتر از مادیات و معاش”
یک توصیه حیاتی به هنرمندان جوان
-شما در تمام این سالها، در کنار هنر، شغل دیگری نیز برای تأمین معاش داشتهاید و اساساً هنر را بهعنوان منبع اصلی درآمد انتخاب نکردهاید؟! این رویکرد، چه پیامی برای نسل جوان دارد؟
بهنظر من، این شاید مهمترین نکتهای باشد که باید به جوانها منتقل شود.
من همیشه به شاگردان و نوازندگانی که با من همکاری میکنند، صریح میگویم:سعی کنید از راه هنر زندگی نکنید! هنر و موسیقی را در کنار کار اصلی خود داشته باشید و بگذارید یک حالت پارالل داشته باشد.
علت این توصیه نیز،فقط تجربه شخصی من نیست؛ واقعیتی است که در ساختار فرهنگی و اقتصادی کشور وجود دارد.
هنر؛ بهویژه موسیقی اصیل ؛ در ایران از ثبات درآمدی و امنیت شغلی کافی برخوردار نیست.
خب، دورههایی از سال، مانند ایام تعطیلات مذهبی، عملاً فعالیت هنری متوقف میشود؛ سفارشها کم میشود، کنسرتها برگزار نمیشود و بازار موسیقی کساد است،هنرمندی که فقط به درآمد هنری خود متکی باشد، در این شرایط آسیبپذیر است و در سالهای پیری و افت توان کاری، ممکن است با مشکلات جدی معیشتی روبهرو شود.
من سالهاست که میبینم بسیاری از هنرمندان پیشکسوت، با وجود عظمت هنری، در تأمین زندگی روزمره به سختی افتادهاند،مشاهده این وضعیت برای من بسیار تلخ است و همین تلخی باعث شده همیشه به جوانترها هشدار بدهم که هنر را معشوق خود بدانند، نه صرفاً شغل و منبع درآمد.
تولید هنر ناب، بیچشمداشت مالی
-نقش مادیات در زندگی هنری شما چگونه بوده است؟، آیا هرگز وسوسه نشدهاید که هنر را صرفاً بهعنوان منبع درآمد ببینید؟
برای من، مادیات در کار هنری هیچوقت اصل ماجرا نبوده است؛
البته همه ما برای زندگی به پول نیاز داریم، اما من تلاش کردهام این نیاز را از مسیر شغل اصلیام و کار اقتصادیام تأمین کنم تا دستم در حوزه هنر باز باشد و مجبور نشوم بهخاطر پول، سطح کارم را پایین بیاورم یا از اصولم کوتاه بیایم؛بارها پیش آمده که برنامهای از نظر مالی چندان بهصرفه نبوده یا حتی ضرر داده است؛ در این مواقع، ترجیح دادهام از جیب خودم هزینه کنم تا گروه و همکارانم دلگرم باشند و کار هنری ادامه پیدا کند،چون برای من، استمرار جریان هنر ناب، مهمتر از سود یا زیان شخصی است.
همیشه گفتهام:
هیچوقت مادیات واسم مطرح نبوده ونیست؛ من عاشق ویولن هستم؛اگر دلم بخواهد میزنم و این دلی بودن مهم است.به باور من، هنری که از دل بیاید و با عشق خلق شود، حتی اگر در مقطع کوتاه کمتر دیده شود، در نهایت ماندگار خواهد بود،در مقابل، هنری که فقط برای بازار و مادیات شکل میگیرد، شاید در کوتاهمدت صدا کند، اما دوام چندانی ندارد.
نتیجهگیری:
الگوی یک نگاه اصیل به هنراستاد منوچهر سهیلی شمیرانی، نمونه بارز هنرمندی است که رسالت تولید «هنر ناب» را بر کسب درآمد شخصی از طریق آن مقدم میداند.
او در تمام مسیر زندگیاش، کوشیده است بین «معاش» و «معنای هنر» تفکیک قائل شود؛ از یکسو با انتخاب رشته اقتصاد صنعتی و داشتن شغل موازی، ثبات مالی خود را تأمین کرده، و از سوی دیگر، آزادی عمل هنریاش را برای پاسداری از اصالت موسیقی ایرانی حفظ کرده است؛ نگرش او به موسیقی و زندگی، الگویی ارزشمند برای هنرجویان و هنرمندانی است که میخواهند در دنیای پرهیاهو و گاه سطحی امروز، راهی متفاوت برگزینند؛ راهی که در آن، هنر نه ابزار صرفِ شهرت و ثروت، بلکه معشوقی است که باید با قلب و تعهد از آن مراقبت کرد.
در روزگاری که «اقتصاد هنر» بیش از هر زمان دیگری محل بحث است، سخن او یادآور یک حقیقت بنیادین است:میتوان در اقتصاد، واقعبین بود و در هنر، آرمانگرا ماند؛ به شرط آنکه رسالت هنری را فدای مصلحتهای زودگذر نکنیم.
تهیه وتنظیم:جلال بهمنی
آرشیو تصاویر استادسهیلی با سایر هنرمندان عزیز




















به اشتراک بگذارید:
لینک خبر:









